ممنوع التصویر شدن برخی اساتید منحرف در دانشگاه

ساخت وبلاگ

شهيد مطهري گفته اند كه بايد در دانشگاههاي ما ” ماركسيسم“ توسط استادي كه خود به آن معتقد است تدريس شود، آيا ممنوع الچهره شدن افرادي كه تفكرات انحرافي دارند مانند دكتر سروش و ...‎، با اين سخن سازگار است ؟

در مورد اين سوال بايد گفت که منظور از ممنوع الچهره شدن چيست؟
چون اين عبارت بيشتر در تلويزيون رايج است و منظور از ممنوع التصوير شدن جلو گيري از شکستن قبح پاره اي از مسائل در تلويزيون است. مانند کساني که داراي سوابقي از جمله ضد ارزشي هستند.
اما در مورد ديدگاه استاد مطهري ،منظور ايشان آن است که ديدگاهها و نظريات بايد به شکل اصيل خود مطرح شود.تا به دور از هرگونه سليقه مورد شناخت و نهايتاً نقد و ارزيابي قرار گيرد.اين به معني آن نيست که ما انديشه آته ايسم(اعتقاد به نبودن خدا) را از يک ملحد بياموزيم ،بلکه تبيين شناخت نقاط ضعف و قوت يک انديشه است. چنانکه شهيد مطهري آزادي بيان را به عنوان يگانه راه نجات اسلام در طول تاريخ و نظام جمهوري اسلامي در آينده مي داند: «هر كس مي بايد فكر و بيان و قلمش آزاد باشد و تنها در چنين صورتي است كه انقلاب اسلامي ما راه صحيح پيروزي را ادامه خواهد داد... اگر در جامعه ما محيط آزاد برخورد آرا و عقايد به وجود بيايد به طوري كه صاحبان افكار مختلف بتوانند حرف هاي شان را مطرح كنند و ما هم در مقابل، آرا و نظريات خودمان را مطرح كنيم، تنها در چنين زمينة سالمي خواهد بود كه اسلام هر چه بيشتر رشد مي كند.»(مرتضي مطهري، پيرامون انقلاب اسلامي، ص 63.)
سوالي که اينجا مطرح است اين است که يقيناً انديشه هاي مغاير با اسلام براي يک محقق و انديشمند به معناي متاثر شدن از غير اسلام نيست ،اما آيا مي توان گفت که همه توانايي نقد و بررسي اين گونه مفاهيم را دارند. به عنوان مثال ،همه ما گرايش وعلاقه اي کهن به تاريخ و مليت ايراني داريم اما ايران را در تقابل با اسلام نمي دانيم، ولي در بمب گذاري در حسينه شيراز دانشجوياني بودند که متاثر از انجمن پادشاهي ايران اقدام به ترور ،وهموطنان خود را به خاک و خون کشيدند. ايا همه توانايي نقد و بازشناخت يک مفهوم را به اندازه مطهري ها دارند؟از اين روست که مي بينيم خام بودن يک انسان مي تواند او را به سوي دگماتيک متدولوژي سوق دهد ،باور داشته باشيم که همه گان مادر زاد توده اي و مجاهد خلق نشدند بلکه التقاطي بودن يک انديشه انان را به پردگاه حق پنداري برد.در اينجا يقيناً پالايش و صافي کردن يک انديشه و يا مفاهيم، مغايرتي با آزادي بيان ندارد. به عنوان مثال کسي با شما به دليل آن که فلان عقيده را داريد برخورد نمي کند ولي فضاي عرفي جامعه اجازه نمي دهد که شما هر عقيده اي را به عنوان آزادي بيان کنيد.
در ادامه جهت تبيين دقيق تر موضوع قسمت هائي از مقاله «آزادي بيان ، عليرضا محمدي ، نشريه پرسمان » پيرامون ديدگاه شهيد مطهري درباره ازادي بيان ، حدود و ضوابط آن ارائه مي گردد :
استاد شهيد مطهري ارزش و جايگاه ويژه اي براي آزادي بيان قائل است تا آنجا که مي‌فرمايد: «من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار مي‌دهم كه خيال نكنيد راه حفظ معتقدات اسلامي جلوگيري از ابراز عقيده ديگران است. از اسلام فقط با يك نيرو مي‌شود پاسداري كرد و آن علم است و آزادي دادن به افكار مخالف و مواجهه صريح و روشن با آنها».[1] انسان بايد آزاد باشد تا به رشد و تکامل برسد و اين رشد و تکامل به سه چيز نياز دارد: تربيت، امنيت و آزادي. از اين روي، در بيان آزادي مي گويد:آزادي نبود مانع است . انسان هاي آزاد، انسان هايي هستند که با موانعي که در جلوي رشد و تکاملشان هست مبارزه مي کنند. انسان هايي هستند که تن به وجود مانع نمي دهند بنابراين، کسي که به عنوان آزادي در راستاي گسترش فساد و رذايل اخلاقي تلاش مي ورزد، مخالف آزادي است. کسي که در راه نابودي ارزش هاي اجتماعي به تکاپو پردازد، گرچه آزادي را يدک بکشد، طرفدار آزادي نيست. کسي که فحشا و زشتي ها را گسترش دهد، با آزادي ميانه اي ندارد، چون اين تلاش ها در راستاي رشد و تعالي و تکامل انسان نيست. از اين منظر آزاديِ تکامل آفرين داراي ويژگي هايي نظير ؛ 1 . آزادي انسان از اسارت طبيعت ، 2. آزادي انسانيتِ انسان از جنبه حيوانيت، 3. آزاد بودن انسان از محکوميت انسانهاي ديگر، مي باشد. [2] بر اين اساس استاد درباره محدوده آزادي بيان بر دو موضوع تاکيد دارند :
الف. آزادي بايد در مسير تکامل باشد.
ب. آزادي بيان به معناي عام آن به دور از فريب و گمراهي باشد.
ازمنظر وي راى به آزادى فكر بدون راى به آزادى بيان، سخنى ناصواب و ناپخته است . به همين جهت ايشان پس از تبيين آزادى فكر به تبيين آزادى بيان و مطبوعات پرداخته و حدود آن را مشخص مي نمايد ؛ « امّا مسالة آزادي فكر به مسألة آزادي بيان نيز مي‌انجامد. تجربه‌هاي گذشته نشان داده كه هر وقت جامعه از آزادي فكري (ولو از روي سوء نيت) برخوردار بوده، در نهايت به سود اسلام تمام شده است. اگر در جامعة ما، محيط آزاد برخورد آرا و نظريات پديد آيد كه صاحبان افكار مختلف بتوانند حرف خود را مطرح كنند و ما هم بتوانيم حرف خود را مطرح كنيم، تنها در چنين زمينة سالمي است كه اسلام رشد مي‌كند. من مكرّر گفته‌ام كه هرگز از پيدايش افراد شكّاك در اجتماع كه عليه اسلام سخنراني كنند و مقاله بنويسند، نه تنها متأثّر نمي‌شوم كه خوشحال هم مي‌شوم؛ زيرا كار اين‌ها باعث مي‌شود چهرة اسلام بيش‌تر نمايان شود. در سال‌هاي اخير، كسروي، توده‌اي‌ها و... عليه اسلام سخناني گفتند و واقعاً به طور غير مستقيم به اسلام خدمت كردند؛ زيرا مسائلي كه سال‌ها در اثر عدم اعتراض و تشكيك در پردة ابهام قرار گرفته بود، دوباره مطرح شد و عُلما به آشكار ساختن حقايق پرداختند. يك دين زنده هرگز از اين حرف‌ها بيمي ندارد... ؛ البتّه بايد توجّه كرد كه برخورد آرا و عقايد، غير از اغفال و اغوا است. اغفال يعني كاري توام با دروغ و تبليغات نادرست. بر همين مبنا است كه خريد و فروش كتب ضلال در اسلام تحريم شده است؛ يعني كتاب‌هاي ضدّ دين و ضدّ اسلام دو دسته‌اند: برخي بر يك منطق و تفكّر خاص استوارند، يعني واقعاً كسي طرز تفكّر خود را عرضه مي‌كند كه در اين‌جا محلّ آزادي بيان است و مبارزه با اين‌ها بايد در قالب ارشاد و هدايت و عرضة منطق صحيح باشد؛ امّا گاه مسألة دروغ و اغفال درميان است؛ مثلاً اگر كسي آيه‌اي يا مطلبي تاريخي را به صورت تحريف شده در كتابش آورد تا نتايج دلخواهش را بگيرد، آيا ممانعت از نشر اين كتاب، ممانعت از آزادي بيان است؟ آزادي ابراز نظر عقيده يعني آن چه واقعاً بدان معتقد است، بگويد نه اين‌كه به اين نام دروغگويي كند و مثلاً زير پوشش اسلام، افكار ماركسيستي را تبليغ و مردم را اغوا كند. من به دانشكدة‌ الهيات گفته‌ام كه بايد يك كرسي به ماركسيسم اختصاص دهيد؛ امّا نه اين‌كه استادي مسلمان آن را تدريس كند و با حقّه بازي، ماركسيسم را نشأت گرفته از اسلام قلمداد نمايد؛ بلكه استادي كه خودش واقعاً ماركسيست است بايد بيايد. ما هم منطق خودمان را عرضه مي‌كنيم و هيچ كس هم مجبور نيست منطق ما را بپذيرد؛ امّا اين كه به نام آزادي بيان، افكار ضدّ دين را در پوشش اسلام عرضه كنند، ممنوع است.»[3] استاد در بحث از آزادي بيان و قلم، به حد و مرزهاي آن اشاره مي کند و از دو گونه کتاب و نوشته سخن به ميان مي آورد:«کتابهايي که با استدلال و منطق به موضوعي پرداخته و منطقي بحث کرده است. اين کتابها، گاه با اسلام ناسازگاريهايي دارند و از آن جا که نويسندگان آنها، منطقي و اهل دليل و استدلال و در کار خود صادق هستند، در راه برخورد با آنها ارشادي و در جهت راهنمايي است. اما گروهي ممکن است به دروغ و اغفال دست بزنند، آمارهاي غيرواقعي بدهند و هزاران دروغ به نام آزادي مطرح کنند و حتي به کساني بهتان بزنند و سند عليه آنها بسازند و .. اينجاست که مرزي روشن براي آزادي جلوه مي کند و آزادي بيان محدود مي گردد: حالا در اين جا بايد بگوييم چون کشور ما آزاد است، پس بايد بگذاريم او حرفهاي خودش را در ميان مردم پخش کند و آيا اگر ما جلوي دروغ و اغفال را بگيريم، مرتکب سانسور شده ايم؟ حرف ما اين است که دروغ و خيانت را بايد سانسور کرد و نبايد اجازه داد به نام آزادي فکر و عقيده آزادي دروغ در ميان مردم رايج بشود.»[4] و البتّه اين موضوع « منحصر در كتب نيست؛ بلكه همان طور كه كتب ضلال هست، نطق و خطابه و فيلم ضلال هم هست كه همگي مانند غذاي مسموم مي‌باشند و مقياس ضلالتش از اثر و نتيجه‌اي كه عايد روح بشر مي‌شود، معلوم مي‌گردد و هم خود افراد موظّفند غذاي روح خود را كنترل كنند و هم مسئولين اجتماع از آن نظر كه مدير و مسئول جامعه‌اند، وظيفه دارند مراقب اغذيه روحي اجتماع باشند.»[5] به عنوان آزادي نمي توان بت فروشي، صليب فروشي و گسترش عقائد خرافي را روا دانست و به عنوان آزادي از اين گونه عقيده ها دفاع کرد؛ زيرا چنين انديشه هايي ، سبب جمود و رکود اجتماعي مي شود و انسان را از رشد و تکامل و ترقي باز مي دارد.[6]
بر اين اساس شهيد مطهري)ره) ضمن تاکيد بر ضرورت آزادي بيان در جامعه معتقد است :
1. آزادي بيان بايد در مسير هدايت ، رشد و تکامل فرد و جامعه باشد.
2.ترويج فساد ، فحشا ، رذايل اخلاقي و نابودي ارزشهاي اجتماعي مخالف آزادي بيان است.
3 . آزادي بيان و تضارب آرا و عقايد، غير از اغفال ، اغوا ، تحريف ، بهتان ، خيانت و دروغ - که به گمراهي و ضلالت منتهي مي شوند- است. 
4 . بيان کننده بايد در بيان مطالب خويش صداقت داشته باشد. 
5 . طرح نظرات مخالفين در مراکزعلمي و تخصصي در راستاي آزادي بيان و تکامل جامعه مي باشد. 
6 . در مواجهه با سوء استفاده هايي که از آزادي بيان مي شود ؛ هم افراد و هم مسئولين اجتماع موظف بوده و بايد کنترل و مراقبت به عمل آورند.

[1] - مرتضي مطهري ، پيرامون انقلاب اسلامي ، صص 81-82 .
[2] - ر.ک: مرتضي مطهري ، نقدي بر مارکسيسم ، مجموعه آثار، ج 13، ص 781 ؛ پيرامون انقلاب اسلامي، ص 77 ؛ فلسفه تاريخ، ج 1، ص 286 ؛ حلّ پارادوكس آزادي در انديشه شهيد مطهري(ره) ،حسين سوزنچي ، مجله قبسات ، ش 30 و 31 .
[3] - مرتضي مطهري ، نظام حقوق زن در اسلام، تهران: چاپ هفدهم، 1372.
[4] - مرتضي مطهري ، پيرامون انقلاب اسلامي، ص 77.
[5] - مرتضي مطهري، آزادي معنوي ، 1378، صص27 ـ 35 .
[6] - حد و مرزهاي آزادي ، علي اکبر رحمتي ، روزنامه رسالت ، 13/6/1385 . (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبري، كد: 3/100117935)

آسيب شناسي روشنفكري در ايران؟...
ما را در سایت آسيب شناسي روشنفكري در ايران؟ دنبال می کنید

برچسب : التصویر,دانشگاه, نویسنده : rdgb بازدید : 168 تاريخ : پنجشنبه 16 آذر 1396 ساعت: 19:24